سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه مطلب...
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب

به نام خدا و باسلام

دیردز فرصتی دست داد تا به یکی از دوستانم که برای زیارت اومد بود مشهد سری بزنم و این بهانه ای شد تا بتونم با بچه های فعال فرهنگی دانشگا اراک آشنا بشم . و از این بابت خیلی خوشحالم چقدر بچه های گلی بودند شاداب و سر حال مهربون خونگرم!!!!!!!!! خلاصه خیلی خوب بودند و چقدر با هم صمیمی و یکدل بودند .

یاد اردوی دو هفته پیش "با تو در این مسیر "بوشهر و شیراز افتادم و دیدم چقدر این اردو با اردوی بچه های دانشگاه اراک تفاوت داشت بچه های دانشگاه اراک چقدر صمیمی بودند و ما مثل ... و... به هم می پریدیم . اونا هیچکدوم ادعای اخلاق اسلامی نداشتند  هیچ کدومشون رفیقش را به دروغ گویی متهم نمی کرد هیچ کدومشون توی خانواده با تقوایی به دنیا نیومده بودن!!!!!! ولی خیلی خوب بودند ولی ما همه ادعای اخلاق اسلامی داشتیم همه فکر می کردیم در خانواده های با تقوا به دنیا اومدیم ولی فکر می کردیم .... " تنها سکوت حرف زمستان باغ ماست // یادش بخیر طعنه رندانه بهار

همینجا از همه این دوستان جدیدم تشکر می کنم و براشون ارزوی موفقیت می کنم


[ شنبه 89/11/30 ] [ 11:21 صبح ] [ ایلیا ] [ دیدگاه () ]

به نام خدا و با سلام

(1)

امسال تعطیلات آخر ترم دانشگاه برای قدردانی از فعالان فرهنگی اردویی برگزار کرد با نام با تو در این مسیر که 40 نفر از فعالان فرهنگی دانشگاه در این اردو که در بوشهر و شیراز برگزار شد شرکت کردند من هم از اونجایی که یکی از فعالان بودم و فعالیت های فرهنگی زیادی از بچگی انجام دادم از چسبوندن پوستر توی بورد مدرسه و دبیرستان و حالا هم دانشگاه بگیر تا توزیع کیک و ساندیس توی مراسمات و تمیز کردن سالن در آخر مراسماتی که برگزرار می شد و خیلی کارهای دیگه  که الان جای گفتنش نیست

اما توی این اردو اتفاقات جالبی افتاد که خوندنش شاید برای شما   خالی از لطف نباشه . اول اینکه ما 40 ساعت در راه بودیم تا رسیدیم به بوشهر و سفر هم با قطار بود توی ایستگاه بچه های فعال را که دیدم خیلی هاشون برام نا آشنا بودند و اولین بار بود میدیدمشون پیش خودم گفتم اینا کی کار فرهنگی کردند که ما خبر دار نشدیم اما توی اردو یکی از بچه ها تو جلسات شبانه که برای تهیه و تنظیم و برنامه ریزی سند چشم انداز 30 ساله دانشگاه در زمینه فرهنگی برگزار می شد تعریفی از کار فرهنگی کرد که فهمیدم نه بابا اینها چقدر فعال فرهنگی هستند و اون هم این بود که آدم حتی تو رختخوابش هم می تونه کار فرهنگی کنه اونجا بود که فهمیدم کار فرهنگی یعنی چی و چقدر بچه های دانشگاه ما فعال هستند و کار فرهنگی می کنند

اما دومین چیزی که برام جالب بود این بود که بزرگترین مشکل فرهنگی ما اینه که اساتیدمون قراءت قرآنشون خوب نیست و ما اگه این مشکل را حل کنیم دیگه همه مشکلاتمون حل میشه . چطوری ؟ به این صورت که وقتی آدکم قرائت قرآنش خوب بشه قرائت نمازش هم خوب می شه وقتی قرائت نمازش خوب بشه پس نمازش قبول می شه و وقتی هم که نمازش قبول شد اون وقت دیگه همه چی حله چون وقتی ادم نمازش درسته نباشه هیچ کاریش درست نیست ولی اگه نمازش درست بشه همه کارهاش درسته میشه و دیگه نیازی به این همه اسراف و برگزاری اردو برای نوشتن سند چشم انداز فرهنگی دانشگاه نیست  

مسئله بهدی این بود که قهمیدم اگه یه نفر به یه نفر دیگه مثلا بگه شما ریاضیت خوب نیست  و یا تعریف فلان چیز را نمیدونی توهین بزرگی کرده و باید جلوی همه عذر خواهی کنه تازه جواب ابلهان هم خاموشیه و ما برای اینکه ثابت کنیم جواب ابلهان خاموشیه باید یه یک ساعتی به اقای ابله فحش و بد و بیراه بگیم تا بدونه که جواب ابلهان خاموشیه

البته این اردو مزایای خیلی زیادی داشت از جمله اینکه ما یک روز توی گناوه و بازار این شهر گشتیم و کلی شامپو و وسایل بهداشتی و... خریدیم تا بتونیم کارهای فرهنگیمون را با دقت و انگیزه بیشتری انجام بدیم

(2)

چهارشنبه این هفته به مناسبت دهه فجر همایشی توی دانشگاه برگزار شد که خیلی جالب بود و فقط یک سخنران داشت البته بعد از این همه مدت درس خوندن من که هنوز نفهمیدم فرق بین همایش و سمینار و جلسه سخنرانی و گردهمایی و... چیه هردفعه میری همایش می بینی یه ادمی نشسته چند کلمه سخنرانی می کنه و بعدش هم تموم میشه و همه میرن پی کارشون سمینار میری همینه جلسه سخنرانی میری همینه گردهمایی میری باز هم همینه حالا چه چیزی باعث میشه که اسم اینها با هم تفاوت کنه الله اعلم . اما تو این همایش یه مجله توزیع شد با نام فرهنگ بصیرت که خیلی جالب بود دست اندرکارهای مجله ابتکار جالبی به خرج داده بودند و اون هم این بود که مطالبی را از 50 تا مجله از جمله راه و سوره جمع آوری کرده و در اختیار بچه گذاشته بودند تا اینکه بچه ها به جای اینکه زحمت خوندن 50 مجله را بکشن همون یه مجله را بخونن به جای 50 مجله یعنی 50 مجله در یک مجله البته نمیدونم همه این کار ها را یه نفر انجام داده بود یا 50 نفر اول مجله که اسم 50 نفر بود تازه یردبیر و مدیر داخلی و مدیر مسئول و مشاور علمی و... اینها را هم حساب کنید ببینید چقدر میشه خوب به هر حال برای انتخاب یک مجله از بین 50 مجله نیاز به آدم های زیادی هست که بتونن مطالب را انتخاب کنند چون اساسا انتخاب کار خیلی سختی و باید حتما مشاور هم باشه اون هم از نوع علمی

البته دستشون درد نکنه کارشون خیلی خوب بود کلی صرفه جویی در هزینه شد چون اگه قرار بود همه این مجله هار ا خریداری کنم حدودا 50 هزار تومن باید پول میدام اما حالا نه تنها 50 هزار تومن پول ندادم بلکه مجله را مفتی گرفتم

البته خوب بود به جای فرهنگ بصیرت اسم مجله را میذاشتن فرهنگ مجلات اینجوری با مسما تر بود نظر شما چیه؟


[ جمعه 89/11/22 ] [ 9:55 عصر ] [ ایلیا ] [ دیدگاه () ]

به نام خدا و با سلام

 

گاه به سخن گفتن از دردها نیازی نیست...


[ یکشنبه 89/11/3 ] [ 10:31 صبح ] [ ایلیا ] [ دیدگاه () ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

شاعر ، روزنامه نگار و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین الملل دیشب از دست شما سایه خود را کشتم/ من روانی شده ام سر به سرم نگذارید
موضوعات وب