• وبلاگ : ادامه مطلب...
  • يادداشت : کاغذ مچاله شده...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    چند وقت پيش تو همايش اشک مشک که ويژه شاعران بود دعوت شدمو رفتم
    موقع نماز ظهر
    داشتم نماز ميخوندم يکي جلوتر از من اشتباهي پاش خورد به کيفم ...
    انقدر اين طرفو اون طرف رفت تا اومد ازم پرسيد ببخ0شيد خانوم کيف شماست؟گفتم بله...
    گفت حلالم کنيد و راضي باشيد يه لحظه پام خورد...برام جالب بود تصميم گرفتم عين اين خانوم بشم حق مردمو رعايت کنم