سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه مطلب...
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب

 

به نام خدا و با سلام

(1)

دقیقا یادم نمیاد اولین بار چه زمانی معنای دوست داشتن رو درک کردم و یا اولین کسی که خیلی دوستش داشتم کی بود اما اینو می دونم که همیشه توی زندگیم دوستانی بودند که خیلی دوستشون داشتم و همواره دلهره داشتم که اونا رو از دست بدم. به هر حال نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن در ذات هر انسانی نهاده شده و هر نیازی که در ذات انسان باشه قطعا یه مابه ازای خارجی داره.

البته اغلب این آدمایی که خیلی دوستشون داشتم همکلاسیام بودن و معمولن آخر سال که می شد دست به دعا بر می داشتم که نکنه یه وقت مدرسه شون رو عوض کنن یا اینکه توی یه کلاس دیگه بیفتن...

به هر حال دوران دبستان و راهنمایی بود و این چیزا البته به نظر طبیعی می رسید...

گاهی اوقات این دوستام رو در حدی دوست داشتم که فکر می کردم زندگی بدون اونا مشکله و من بدون اونا می میرم اما گذشت زمان و تجربه ثابت کرد که اینطوریا هم نیست. الان دیگه معنای این ضرب المثل رو  بهتر می فهمم که می گه.

مدتهاست از اون سالها می گذره و جالبه که همون آدمایی که حتی یه روز هم تمی تونستم دوریشون رو تحمل کنم حالا دیگه هیچ جایی توی فکر و اندیشه من ندارن نه عبدالله که حالا اسمش رو عوض کرده و شده امیر و نه رضا که هر روز به بهانه اینکه کنارش باشم زنگ های تفریح رو توی دفتر پرورشی مدرسه سر می کردم  و نه مهدی که هر روز به خاطر اینکه بیشتر باهاش باشم کلی مسیر مدرسه تا خونه رو دور تر می کردم هیچ کدوم برام موضوعیت ندارن...

حتی مقداد که یادمه یه بار به خاطر اینکه باهام قهر کرده بود کلی براش گریه کرده هم جایی توی ذهنم نداره... حالا که فکر می کنم می بینم توی زندگی اونقدر دغدغه دارم که دیگه جایی برای فکر کردن به دوستای قدیمی نداشته باشم...راستش الان که دارم این متن رو می نویسم یادم نیست حتی آخرین باری که با دادشم صحبت کردم کی بود چه برسه به این که یاد این دوستان بیفتم...

(2)

"از دانشگاه که برم تمام بچه های دانشگاه «فِید» می شن"

این جمله را این روزها بیشتر از هر زمان دیگه از زبون "احمد" صمیمی ترین دوستم توی دانشگاه می شنوم. راستش نمیدونم معنای لغوی "فِید" چیه اما می تونم حدس بزنم یه چیزی توی مایه های فراموش شدن یا پاک شدن یا حذف کردن باید باشه. فکرشو که می کنم می بینم کاملن حق با احمده...در گذر زمان دوستان هر چقدر هم عزیز باشن فراموش میشن . این جبر زمانه هست. تقصیر هیچ کسی هم نیست. نه ربطی به مرام و معرفت داره و نه ربطی به هیچ چیز دیگه..."از دل برود هر آنکه از دیده برفت"...این یک قانون نانوشته روزگاره و چه خوبه که در آغاز هر دوستی اینو مد نظر داشته باشیم که به هر حال این کتار هم بودن ها یه چیز موقتیه و توقعمون در همون حد باشه...

همون اون دوستایی در بالا نام بردم و الان مطمئنم اونا هم منو فراموش کردن آدمایی هستن که همشهریام بودن و حتی با بعضیاشون هنوزم که هنوزه هم محلی هستم و ممکنه یه کوچه یا یه خیابون خونه هامون با هم فاصله داشته باشه اما با این حال از بعضیاشون هیچ خبری ندارم و بعضیشون رو هم شاید 8، 9 سالی هست که ندیدم...اونا که هم محلی ها و دوستای دوران دبیرستان و راهنماییم بودن اینجوری شدن پس طریق اولی بچه های دانشگاهمون که هر کدوم از یه شهری هستن زودتر فراموش میشن و به قول دوستم "احمد" «فید» خواهند شد.

جالب اینجاست که "احمد" آگاهانه و یا ناخودآگاه فعل "فِید شدن" رو به کار می بره که لازمه نه فعل "فِید کردن " رو که متعدیه یعنی نیازی نبست که ما دوستامون رو فراموش کنیم بلکه اونا خود بخود در گذر زمان فراموش خواهند شد.

 


[ چهارشنبه 92/3/8 ] [ 2:48 عصر ] [ ایلیا ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

شاعر ، روزنامه نگار و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین الملل دیشب از دست شما سایه خود را کشتم/ من روانی شده ام سر به سرم نگذارید
موضوعات وب