سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه مطلب...
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب

به نام خدا و با سلام

یکی از تجربه های بسیار بسیار تلخ و در عین حال بسیار بسیار شیرین دوران دانشجویی من رفتن به اردوی جهادی بود اینکه گفتم بسیار بسیار شیرین و بسیار بسیار تلخ علت خاصی دارد که گفتن آن در این مجال نمی گنجد.

از همان دوران دبیرستان که مستند هایی از اردوی جهادی را در تلویزیون می دیدم یکی از این آرزوهایم رفتن به اردوی جهادی بود. این آرزو درتابستان سال 89 محقق شد و من موفق شدم همراه دانشگاه به اردوی جهادی در جنگل از توابع شهرستان رشتخوار برم. البته هیچگاه نفهمیدم که چرا علیرغم اینکه آنجا یک منطقه بیابانی و خشک بود اسمش را جنگل گذاشته اند. پرسش و جوهای من هم اما به جایی نرسید.

شعری که در ادامه می آید حاصل آن روزهاست که پیش از این درشماره 2و3 فصلنامه ادبی دانشجویی غریبانه به چاپ رسیده است

چهل و پنج تا جوان هستیم

ادعای برادری داریم

توی جنگل سه چهار روزی هست

واقعا جذب مشتری داریم

کار عمرانی و نمایشگاه

حس و حال شناوری داریم

بی تعارف علاوه بر اینها

دو سه تا کار سرسری داریم

بچه ها جملگی همه شادند

چون که محمود سخدری داریم

وقتی اینگونه جذب ما شده اند

چه نیازی به دلبری داریم

توی بخش نمایشگاه کتاب

فیض از آقای گوهری داریم

غرب اگر چارلی چاپلین دارد

ما هم آقای قادری داریم

از عنایات حضرت آقاست

توی سرها اگر سری داریم

شاعری پر توان و با احساس

یعنی آقای باقری داریم

گرچه ما جای طرح وبرنامه

حرف های دری وری داریم

اگر از ما قبول فرمایند

طرح های قشنگ تری داریم

پیش از آنی که سانسور بشویم

خودمان کار فیلتری داریم

پیش ما مشکلات بی معناست

پون که استاد محشری داریم

شده جنگل به دست ما آباد

قصد اردوی دیگری داریم

بس کن این چرت و پرتها شاعر

کارهای مهمتری داریم

پی نوشت:

1- حاتم ابتسام و وبلاگش وحدت تفاوت را از دست ندهید

یک انتقاد غیر رسمی

 2- شاید در بازنگری بعد از سه سال می شد ضعف های شعر را برطرف کرد ولی نمی دانم چرا تمایل شدیدی داشتم که به متن اولیه وفادار بمانم

 

 

 


[ جمعه 92/5/11 ] [ 10:24 صبح ] [ ایلیا ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

شاعر ، روزنامه نگار و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین الملل دیشب از دست شما سایه خود را کشتم/ من روانی شده ام سر به سرم نگذارید
موضوعات وب