سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه مطلب...
 
قالب وبلاگ
آخرین مطالب

به نام خدا و با سلام

دیشب یک شب خاطره انگیز و به یاد ماندنی توی دانشگاه بود و شور وحال عجیبی بر فضای دانشگاه حاکم بود شبی که شاید دیگه تکرار نشه  همه حس و حال عجیبی داشتند آخه دیشب توی دانشگاه مراسم وداع با دو شهید گمنام بود که پیکرهای پاکشون همین چند وقت پیش توسط گروه تفحص پیدا شده همه با شور و شوق جلوی در دانشگاه ازدحام کرده بودن و منتظر آمدن شهدا بودن همین که تابوتها را از ماشین سپاعه آوردند پایین خیلی بی اختیار شروع به گریه کردن تابوت ها را بردن توی اتاق بسیج و از همه خواستن که برن توی مسجد تا در مراسم شرکت کنند ولی بعضی ها اونقدر شوق داشتند که نمیتونستن یه لحظه هم از تابوتها جدا بشن هر کسی دلش می خواست حتی برای یه لحظه هم که شده زیر تابوت شهدا قرار بگیره .

بعد از یک مراسم تقریبا دو ساعته تابوت های شهدا روی دوش بچه ها برای تشیع تا کنار ضریح امام رضا حمل شد و بعد از مراسم روضه خوانی و سینه زنی و وداع آخر تابوت ها را دوباره توی همون ماشینی که اونها را آورده بود گذاشتند و برای دفن به دانشگاه بیرجند بردند

نوشیدن نور ناب کاری است شگفت

این پرسش را جواب کاری است شگفت

تو گونه یک شهید را بوسیدی

بوسیدن آفتاب کاری است شگفت

البته به همین مناسبت این غزل از آقای حامدی را تقدیم حضورتون می کنم

 

دید در معرض تهدید دل و دینش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را

رفت وحتی کسی ازجبهه نیاوردبه شهر
چفیه و قمقمه اش...کوله و پوتینش را

رفت و یک قاصدک سوخته تنها آورد
مشت خاکستری از حادثه مینش را!

استخوانهای نحیفی که گواهی می داد
سن و سال کم از بیست به پایینش را

ماند سردرگم و حیران که بگیردخورشید
زیر تابوت سبک یا غم سنگینش را!؟

بود ناچیزتر از آن که فقط جمجمه ای
کنـد آرام دل مـادر غـمگینـش را...

بازهم خنده به لب داشت کدر کرد و کبود
تلخی غربت اگر چهره شیرینش را

شب آخر پس از اتمام مناجات انگار
گفته بود از همه مشتاق تر آمینش را

ماجرای تو خدا خواست کند تازه عزیز!
قصه یوسف و پیراهن خونینش را

کفن پاک تو سجاده، پلاکت تسبیح...
ابتدا بوسه ثواب است کدامینش را؟

پی نوشت

1- جالب بود وقتی شهدا را توی اتاق بسیج بردند یکی دو نفری زیر لب پچ پچ می کردند که بابا این جا هم رییس بازی شده شهدا مال همه هستن نه برای یه عده خاص اونا فکر می کردند که قرار نیست تابوت ها را توی مراسم بیارن ( قضاوت زود هنگام : چون تابوت ها را برده بودند اونجا تا گل بچسبونن)

2- دیشب ال کلاسیکو بود بعضی اومدن حاضریشون را زدند و رفتند تا ال کلاسیکو را از دست ندن چون ال کلاسیکو هم مثل همن اتفاق دیشب یه اتفاق بی نظیر بود از نظر اونها و ممکنه دیگه تا سالها  تکرار نشه

3- ...

4 - بعضی ها آخر مراسم به ته دیگش رسیدند اونا تازه متوجه شده بودن چه اتفاقی افتاده و اومدن تا لااقل برای تبرک هم که شده از پذیرایی آخر مراسم استفاده کنن البته بماند که اگه آخرش میرسیدی فکر می کردی انگار مراسم جشنی چیزی بوده جون معمولا بعد از این مراسمات و بعد از کلی گریه و زاری آدم اونقدر شارژ میشه که فقط میتونه بگه و بخنده!!!!!!!!

5- راستی تا حالا به این فکر کرذید که اونقدری که ذوق و شوق داریم تا تو ی این مراسمات باشیم و هر جور شده خودمون را متبرک کنیم و تلاش می کنیم تا برای لحظاتی هم که شده زیر تابوت شهدا بریم همخون قدر هم ذوق و شوق داریم راه شهدا را ادامه بدیم یا نه فقط  وقتی این مراسمات میشه شور پیدا می کنیم و بعدش همه چی یادمون میره

ا جازه  بدید من در  این مورد نظر ندم فکر کنم اگه یه نگاهی به دور برمون بندازیم  پاسخ این سوال روشنه

 

 


[ چهارشنبه 90/2/14 ] [ 9:4 صبح ] [ ایلیا ] [ دیدگاه () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

شاعر ، روزنامه نگار و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین الملل دیشب از دست شما سایه خود را کشتم/ من روانی شده ام سر به سرم نگذارید
موضوعات وب