ادامه مطلب... | ||
به نام خدا و با سلام (1) بچه که بودم ببخشید بچه تر که بودم (چون هنوز خودم را بچه میدونم) یه بار با یکی از دوستام قهر کردم یادمه مامانم برگشت بهم گفت قهر ماله دختراست پسرا که قهر نمیکنند اون موقع ها دخترا که با هم قهر میکردند بهم می گفتند قهر قهر تا روز قیامت اما می دیدی که فردا دوباره با هم اشتی کردند اما قهر برای پسرا افت داشت البته الان اوضاع فرق کرده بعدا بزرگتر که شدم تو روایات خوندم اگه دوتا مسلمون تا سه روز از روی قهر باهم حرف نزنند از دین خارج میشند به خاطر منم هیچ وقت با هیچکسی قهر نمیکردم حتی اگه خیلی با کسی دعوا میکردم بلافاصله با طرف مقابلم روبوسی میکردم و ازش عذر خواهی می کردم راستش هیچ وقت یادم نمیاد تو عمرم با کسی قهر بوده باشم چون این مسئله برام خیلی سخته و یه جورایی غیر قابل هضمه اینکه با کسی سلام احوال پرسی داشته باشم اما بعد از مدتی وقتی از کنار هم رد میشیم با حالت قهر بهم نگاه کنیم. (2) همه اینا را گفتم تا بگم که درست نه روزه با یکی از بچه های دانشگاه قهرم اونم نه سر یه مسئله مهم و پیچیده بلکه سر یه مسئله بسیار پیش پا افتاده فقط به خاطر اینکه من ازش انتقاد کردم گفتم از رفتار های غیر مسئولانه دوری کنه و اونطوری که در شانش هست رفتار کنه البته این مسئله را بسیار ظریف و محتاطانه گفتم و بصورت بسیار محترمانه و خصوصی نمیدونم چرا بهش برخورد تازه اونم با لحن شوخی و نه جدی اگه با لحن جدی بهش میگفتم چه اتفاقی می افتاد (3) جالبه آدم وقتی با یکی دوسته چقدر دوست داره ببینش اما ممکنه تا چند روز دوستش را نبینه اونم تو محیط خوابگاهی کوچکی مثل دانشگاه ما . این دوستم را شاید هفته ای یک بار هم نمیدیدم اما حالا که با من قهر چپ میرم راست میرم می بینمش و این مسئله برام خیلی سخته دیروز توی راهرو دیدمش داشت از دور می اومد قلبم اونقدر تند میزد که گفتم همین الانه که دیگه بیفته بیرون تعو سلف میرم روبرومه تو مسجد مکیرم جلوم سبز میشه خلاصه روی سه چهار بار باهاش روبرو میشم تا حالا فکر نمیکردم قهر بودن با یه نفر دیگه اینقدر سخت باشه (4) یه ضرب المثل ژاپنی میگه یک مسابقه دوی هزار متری با یک قدم شروع میشه دوستم میگه بعد از یه مدتی این حالت برام عادی میشه اونوقت دیگه با کوچکترین بهانه ای رابطه خودت را با هرکسی بهم میزنی و اصلا ککت هم نمیگزه آدمها خیلی زود به شرایط و محیط جدید عادت می کنند زودتر از اونی که فکرش را بکنند و از این میترسم که این که مسائل برام عادی بشه البته فعلا که نشده (5)
امشب تصمیم گرفتم فردا برم یه دسته گل از گلفروشی بخرم و برم باهاش آشتی کنم به سبک آشتی کردنه فوتبالیستها تو این مدتی که فوتبال نگاه میکنم این مسئله زیاد اونجا اتفاق میافته حالا چه اشکالی داره یه بار هم توی دانشگاه ما اتفاق بیفته البته فقط فرقش اینه که اینجا رسانه های گروهی نیستند تا گزارش تهیه کنند و عکس بگیرند و به تمام دنیا ارسال کنند پس میشه امیدوار بود که یک آشتی کنان واقعی باشه نه برای حفظ ظاهر [ چهارشنبه 89/6/3 ] [ 12:7 صبح ] [ ایلیا ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |