ادامه مطلب... | ||
به نام خدا و با سلام (1) چوپان دروغگو فریاد زد : گرگ ، گرگ ! مردم خوش باوری که در کتاب های دوران مدرسه داستان چوپان دروغگو را خوانده بودند پیش خودشان فکر کردند شاید این بار چوپان از ماجرای قبلی که هیچکس حرفش را باور نکرد و گرگ ها گله اش را دریدند درس گرفته و این بار راست می گوید . به همین خاطر همه برای کمک به سمت او رفتند چوپان که از ماجرای قبلی درس گرفته بود( اما از نوع منفی) برای اینکه دروغش بر ملا نشود چند تا گوسفند را دریده و جلوی چشمان مردم انداخته بود تا مردم حرفش را باور کنند اما غافل از اینکه عده ای از گرگ ها از این ماجرا بو برده و برای دفاع از حیثیت خود برای چوپان تله خطر ناکی گذاشته بودند و چوپان بیچاره بد جوری توی تله افتاد و جلوی همه مردم رسوا شد. گرگ ها هم گوشه ای ایستاده و قاه قاه به حماقت چوپان دروغگو می خندیدند. (2) تا حالا به این فکر کردید که چرا در آموزه های دینی ما اینقدر دروغ مذمت شده . تا حالا فکر کردید چرا در بین این همه گناه فقط میگن دروغگو دشمن خداست ؟ تا حالا فکر کردید چرا نمیگن مثلا دزد دشمن خداست ؟ تا حالا فکر کردید چرا گفتند دروغ کلید همه گناهانه و چرا نمیگن دزدی کلید همه گناهانه ؟ من تا حالا زیاد فکر کردم به نتایجی هم رسیدم ولی شما هم اگه تا حالا فکر نکردید حتما فکر کنید . مطمئنا شما هم به نتایج قابل توجهی میرسید (3) هر روز دروغ بیشتر خواهد شد باغ از پی باغ بی ثمر خواهد شد این شاخه راست هم دروغی است بزرگ فرداست که دسته تبر خواهد شد
[ جمعه 90/3/13 ] [ 11:50 صبح ] [ ایلیا ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |