ادامه مطلب... | ||
به نام خدا و با سلام
چیزی حدود 15 یا 16 ساعت دیگه از سال 89 باقی نمونده و سال 89 هم داره کم کم آخرین نفسهاش را میکشه و فصل بهار از راه میرسه فصلی که واقعا فصل رویشه اگه این روزها فقط چند دقیقه توی خیابونا قدم بزنید متوجه خواهید شد که با اومدن بهار چطوری همه چی رشد میکنه مثلا وقتی یه روز عادی از یه خیابون رد میشید می بینید چقدر خیابونا خلوت هستن یا وقتی بازار میرید خواهید دید که چقدر بازار خلوته اما اگه این روزهای پایانی مشرف یه بهار را برید بیرون خواهید دید که مردم چطوری رشد کرد و زیاد شدند جنسای مغازه ها دستفروش های کنار پیاده رو همه و همه نشون میده که چقدر بهار میتونه توی رشد تاثیر داشته باشه حتی کرایه ها هم توی این روزها رشد می کنند مثلا همین چند روز پیش به یکی از شهر ها مسافرت کردم اولا مسافر اونقدر زیاد رشد کرده بود که اصلا ماشین گیر نمی اومد دوما مسیری را که در روزهای عادی کرایش 3000 تومان یا نهایتا 3500 تومن بود رشد کرده بود و رسیده بود به 7 الی 10 هزار تومن می بینید بهار چقدر باعث رشد میشه و مردم چطوری از این رشد استفاده می کنند والبته این رشد در هزینه ها هم مشاهده می شه مثلا اگه شما در روزهای عادی هزینه روزانه تون 10000 تومن بشه در روزهای پایانی سال که مشرف به بهار فصل رشد و رویش هست به 100000 تومن می رسه . شما این رشد را میتونید در بین اقشار محتلف جامعه هم ببنید مثلا مسافر ها رشد میکنند مردم پیاده رو رشد می کنند شور و هیجان مردم رشد می کنه دستفروش ها رشد می کنند شغل زیادمیشه ورحم و مروت مردم رشد میکنه و همین رشد باعث میشه که مردم با هم مهربون تر بشن و بیشتر به هم رحم کنند مثلا فقط توی این روزهاست که مردم حاضر میشن برای یه مسیری که سه هزار تومن کرایش هست ده هزار تومن بدن ویا توی این روزهاست که مردم حاضر میشن برای یه جنسی که دو هزار تومن بیشتر نمی ارزه چند برابر پول بدن پس می بینبد که چقدر رزوهای پایانی سال پر خیر و برکتی هست وه برکات بسیاری برای ما مردم داره
[ یکشنبه 89/12/29 ] [ 11:34 صبح ] [ ایلیا ]
[ دیدگاه () ]
به نام خدا و با سلام
[ دوشنبه 89/12/23 ] [ 8:54 صبح ] [ ایلیا ]
[ دیدگاه () ]
به نام خدا و با سلام (1) ... (مطلب اول به دلیل مسائل امنیتی حذف شده) (2) اگر چه چند روزی تا شروع سال جدید خورشیدی باقی مونده ولی من از همین الان سال جدید را به همتون تبریک میگم چون چند روز آینده اونقدر سرم شلوغه که فکر نمیکنم وقت کنم وبلاگم را آپ کنم آخه باید از فردا بیفتم دنبال کارهای خروج از کشور و گذرنامه و این حرفها اونقدر دنبال این کارها آدم باید بره اگه برای سربازیش وقت میذاشت تا حالا کارت پایان خدمتشو گرفته بود ولی خوب بالاخره ما داریم تو ایران زندگی می کنیم و نباید توقع بیش از این داشت . از رئوز سوم عید ان شاء الله قراره برم سوریه دعا کنید کارام جور بشه منم قول میدم همتون را دعا کنم و نایب الزیاره هم باشم (3) این چند روز پایانی سال فرصت خوبیه تا ما بتونیم کارنامه یکسال گذشته خودمون را برری کنیم و ببینیم کجا ایراد داشتیم و کجا نقطه قوتمون بوده و سعی کنیم ایرادتمون را برطرف کنیم و نقاط مثبت را تقویت کنیم حتما این سالی هم که گذشت اشتباهات زیادی از ما سر زده شاید دل خیلی ها را شکونده باشیم و خیلی از دوستامون را رنجونده باشیم این روزها وقت خوبیه تا به کگذشته فکر کنیم و پلی بسازیم برای موفقیت در آینده و امییدوار باشیم تا در سال جدید اشتباهاتمون را کاهش بدیم و کمتر دیگران را ازار بدیم . فرصت خوبیه تا رفتار هامون با دیگران را بررسی کنیم و از کسانی که حقی به گردنمون دارند حلالیت بطلبیم و سعی کنیم جبرانش کنیم ان شاء الله وقتی پای سفره هفت سین می شینیم برالی همه دعا کنیم و حقی از کسی به گردنمون نباشه سال نو مبارک [ شنبه 89/12/21 ] [ 1:30 عصر ] [ ایلیا ]
[ دیدگاه () ]
به نام خدا و با سلام 1 خدا را شکر چند روز پیش توی دانشگاهمون جلسه نقد فعالیت های به اصطلاح مرکز مطالعات طب سنتی - اسلامی !!! برگزار شد و من را از خواب غفلت بیدار کرد من چقدر ساده بودم که قبلا معنی جلسه نقد را نمی دونستم چون معمولا هر جلسه نقدی می رفتم از نقد کتاب گرفته تا نقد شعر و فیلم اگر جلسه مثلا 3 ساعت بود دو ساعت و چهل و پنج دقیقه را منتقدین حرف می زدند و یک ربع را کسانی که نقد می شدند اما این جلسه را که رفتم فهمیدم جلسات قبلی همش عوامفریبی بوده و من گول خوردم که تا حالا فکر می کردم جلسه نقد اونجوری برگزار میشه نگو که جلسه نقد مثل همین جلسه ای که توی دانشگاه ما برگزار شد و دو نفر اولش یه کمی تعریف و تمجید کردند و بعدش هم مسئولین به ارائه گزراش کار و حرفهای دیگه پرداختند . خدا را شکر می کنم که این بچه های طب سنتی من را متوجه اشتباهم کردند و فهمیدم جلسه نقد یعنی چی !!!!!! بس می کنم بخند ببین چای میخوری شب روشن است بیهده ما را چه میشود حتما بدوز دکمه پیراهن مرا بگذار بگذریم که فردا چه می شود
[ پنج شنبه 89/12/19 ] [ 11:33 صبح ] [ ایلیا ]
[ دیدگاه () ]
به نام خدا و با سلام از اونجایی که دانشگاه ما یک دانشگاه خاصه افراد زیادی اومدن اینجا تا ما را هدایت کنند و اعتقاد دارند که این وظیفه سنگین را خدا روی دوش اونها گذاشته تا گمراهانی مثل من را به راه راست هدایت کنند اونها در راه رسیدن به این هدف تلاش های زیادی می کنند و البته خیلی هم اخلاص دارند دارن و توی این مدت هم خیلی جاها من را متوجه اشتباهاتم کردند و به من کمک کردند تا به راه راست هدایت بشم و از این بابت خیلی خوشحالم و نهایت تشکر و سپاسگزاری خودم را به این عزیزان اعلام می کنم یکی از اشتباهاتی که یک عمر گریبان من را گرفته بود این بود که فکر می کردم تخصص چیز خیلی خوبیه ولی این دوستان عزیز به من یاد دادند که سخت در اشتباهم و خیلی از مسائلی را که فکر می کردم در این زمینه تخصص دارم چیزهای چرتی هستند و یک بچه 4 ساله هم می تونه اونها را انجام بده ولی از اونجایی که این عزیزان وظیفه سنگین هدایت من و امثال من را سخت در گمراهی به سر می بریم به دوش دارن و این وظیفه وظیفه خیلی خطیر و حساسیه لذا اونها دیگه نمیرسن تا این کار ها را انجام بدن و از اونجایی که بچه 4 ساله هم توی دانشگاه ما پیدا نمیشه پس همون بهتر که من خودم در قبال راهنمایی های این عزیزان این کار ها را براشون انجام بدم . البته این منت بزرگیه که این دوستان اجازه می دن تا من این کار ها را انجام بدم وگرنه من باید دنبال غاز چرونی می رفتم و فقط به درد این کارها می خورم
[ چهارشنبه 89/12/18 ] [ 11:34 صبح ] [ ایلیا ]
[ دیدگاه () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |